** 1 **
مقدمه
همیشه معتقد بودم مرد بودن خیلی بهتر از زن بودن است چرا که آنچه جوّ حاکم بر جامعه و دنیا بر زن تحمیل می کند، فوق العاده سنگین و تحمل ناپذیر به نظر می رسد. گویا زن - این موجود شکننده- تمام دشواری های آفرینش را به تنهایی بر دوش می کشد بدون هیچ حق و امتیازی!
این زن است که نه ماه تمام، یک انسان را در وجودش نگه می دارد و از مغز استخوان خود تغذیه اش می کند و بعد از آن، دو سال با شیره جانش، او را می پرورد و تمام مسئولیت های پرورش و تربیت کودک را به دوش می کشد و.. اما در نهایت، این طفل متعلق به پدر است و حتی نام خانوادگی او را می گیرد!
مطالب بحث برانگیز زیادی در این رابطه وجود دارد که افکار زیادی را به خود مشغول کرده و گاها جنجال های زیادی هم برانگیخته و حتی بهانه به دست طرفداران آزادی زن و برابری حقوق زن و مرد داده است؛ مثل قانون ارث، که زن، نصف مرد بهره می برد! یا این که شهادت دو زن برابر یک مرد است و ... نوعی تبعیض آشکار در تمام این موارد دیده می شود و به این سبب همیشه ترجیح می دادم مرد باشم! انصافا زن بودن چه مزیتی دارد که بتوان به آن افتخار کرد؟!...
این احساس، زمانی قوت یافت که در کتاب محبوبم، نهج البلاغه، به چنین نقل قولی از مولا و سرورم علی علیه السلام رسیدم:
خطبه 80
و منکلامه علیه السلام بعد فراغه من حرب الجمل فى ذم النساء
«معاشر الناس انالنساء نواقص الایمان، نواقص العقول، نواقص الحفوظ، فأما نقصانُ ایما نهِنَّفَقُعُود هن عن الصلوة و الصیام فى ایام حیضهن، و اما نقصان عُقُولهن فَشَهادةُامرأتین منهُنَّ کشادة الرجل الواحد، و اما نقصان حُظُوظهن فَمواریثهن على الانصافمن مواریثِ الرجال
فاتقوا شرار النساء و کونوا من خیارهن على حذر و لاتطیعوهن فى المعروف حتى لا یطمعن فى المنکر»
«اى مردم، همانا زنان (درمقایسه با مردان) در ایمان، و بهره ورى از اموال و عقل داراى کاستى هستند و اماکاستى در ایمان به خاطر برکنار بودن آنها از نماز و روزه در ایام (عادت) حیضمىباشد و اما کاستى در عقل به خاطر مساوى بودن شهادت دو زن با شهادت یک مردمىباشد و اما کاستى در بهره ورى به خاطر نصف بودن ارث زنان نسبت به ارث مردان. پس،از زنان بد در بیم باشید و مراقب نیکانشان باشید. در خواسته هاى نیکو هموارهفرمانبردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع ورزند.»
این جا بود که به حکم قانون عشق (هرچه فرمان تو باشد آن کنم) و به دلیل اعتقاد عمیقی که به عدل الهی داشتم، تصمیم گرفتم هر طور که هست راز این گونه تبعیض ها را یافته و به حقیقتی برسم که اطمینان و آرامش قلبم را بیشتر کند.
***
حقیقت این است که "شناخت صحیح و کامل ما زنان نسبت به ابعاد وجودی مان، در سازندگی و رشد وجودی ما نقشی بسیار مفید و ضروری دارد چرا که این زن است که استعداد مربی بودن و پرورش دادن نسل را از خداوند دریافت کرده است". اما چرا خداوند مرد را قوّام بر زن قرار داده است؟ چرا در اسلام اینهمه تفاوت در بهره های مادی و معنوی بین زن و مرد به چشم می خورد؟ برای یافتن پاسخ این سوالات، و یافتن حقیقت، آنچه ضروری است، "آموختن" است. اما آموختن حقیقتا به این سادگی ها نیست؛
جوانی نزد سقراط آمد و گفت می خواهم فلسفه را از تو بیاموزم . سقراط گفت با یقین آمدی ؟ جوان گفت بله . آنگاه سقراط جوان را به کنار حوضی آورد و گفت سرت را در داخل آن کن . جوان سرش را در داخل حوض کرد ، لحظاتی بعد ، سقراط گردن جوان را گرفت و داخل آب نگه داشت ، دقایقی چند که آن جوان داشت خفه می شد و دست های خود را به نشانه تقلا حرکت می داد ، سقراط گردن او را رها کرد ، جوان نفس نفس زنان سر خود را بیرون آورد و علت این کار را از سقراط پرسید ، سقراط جواب داد ، در آن لحظات با تمام وجود خود چه چیزی را طلب می کردی ؟ جوان گفت فقط هوا را طلب می کردم و بس . سقراط گفت حال به خانه برو و فکر کن اگر به مرحله ای رسیدی که فلسفه را نیز اینچنین با تمام وجود خویش طلب کنی ، آنگاه بیا تا فلسفه را به تو بیاموزم!
این بهترین تمثیل است برای چگونه آموختن...
در این مجموعه پست ها که با عنوان "هنر زن بودن" ارائه می کنم، مایلم آموخته های خودمان را در زمینه شناخت ابعاد وجودی زن یا ساده تر بگویم: زن بودن به معنای واقعی، با تمام چراها و چگونگی هایش، با هم تقسیم کنیم...
لازم به ذکر است که اکثر این مطالب برگرفته از سخنان استاد فاطمه لطفی آذر است.
بازدید امروز: 98
بازدید دیروز: 100
کل بازدیدها: 585201